22 مدخل
حسادت کن، بدخدمت کردن، ازار رسانیدن
مخالفت می کند، بدخدمت کردن، ازار رسانیدن
خسارت، صدمه، زیان، ازار، بدی، بدخدمتی
محرمانه بودن، بدخدمت کردن، ازار رسانیدن
نارضایتی
درمان ناپذیر
disservice
dissever, split
dissever, disunite
disjoint, dissever