معنی خرج و | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی مشابه

گران و پر خرج و کم فایده (ملک و غیره)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

white elephant

خرج بی واهمه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

plunge

خرج کردن پول و اعتبار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

disburse

سفر رسمی و تجملی به خرج دولت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

junket

خر و پف کننده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

snorer

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

ova

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تخم مرغ

OV

دیکشنری انگلیسی به فارسی

OV

جست‌وجوی متن

run-through

دیکشنری انگلیسی به فارسی

رفتن، بسرعت خرج و تلف کردن

run up

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شروع کن، شلیک کردن، رسیدن، بسرعت خرج و تلف کردن

run-up

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آماده شدن، شلیک کردن، رسیدن، بسرعت خرج و تلف کردن

budgets

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بودجه، حساب درامد و خرج

incur

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خرج کردن، وارد امدن، موجب شدن، متحمل شدن بر