وابسته به میز و صندلی که چوب آن با دادن رطوبت و گرما و فشار به صورت دلخواه درآمدهدیکشنری فارسی به انگلیسیbentwood
spilesدیکشنری انگلیسی به فارسیشیلنگ ها، میخچه، گل میخ، توپی، سوراخ گیر، میخ چوبی، بستن، با میخ چوبی مسدود کردن
pikesدیکشنری انگلیسی به فارسیپیک ها، اردک ماهی، قله کوه نوک تیز، هر چیز نوک تیز، نوک نیزه، نیزه دسته چوبی، میخ نوک تیز، کلنگ دو سر، سریعا رفتن، نیزه زدن، رحلت کردن، با چیز نوک تیز سوراخ کرد
pikeدیکشنری انگلیسی به فارسیتپه، اردک ماهی، قله کوه نوک تیز، هر چیز نوک تیز، نوک نیزه، نیزه دسته چوبی، میخ نوک تیز، کلنگ دو سر، سریعا رفتن، نیزه زدن، رحلت کردن، با چیز نوک تیز سوراخ کردن