چوژه
لغتنامه دهخدا
چوژه . [ ژَ / ژِ ] (اِ)چوزه . (ناظم الاطباء). جوجه . ج ، چوژگان :
شاها ز توغوری بلباسات بجست
ماننده ٔ چوژه از کف خات بجست
از اسب پیاده گشت و رخ پنهان کرد
پیلان بتو شاه داد و از مات بجست .
همچنانک آن مرغ بر آن بیضه خود بنشیند و آن را گرم میدارد و از آن چوژگان بیرون می آرد... لاجرم چوژگان بیرون نمی آیند. (کتاب المعارف ).
رجوع به چوزه شود.
شاها ز توغوری بلباسات بجست
ماننده ٔ چوژه از کف خات بجست
از اسب پیاده گشت و رخ پنهان کرد
پیلان بتو شاه داد و از مات بجست .
همچنانک آن مرغ بر آن بیضه خود بنشیند و آن را گرم میدارد و از آن چوژگان بیرون می آرد... لاجرم چوژگان بیرون نمی آیند. (کتاب المعارف ).
رجوع به چوزه شود.