ترجمه مقاله

چاش

لغت‌نامه دهخدا

چاش . (اِ) غله ٔ از کاه جداکرده و پاک شده را گویند. (برهان ). خرمن از کاه پاک کرده شده . (آنندراج ). خرمن کوفته را گویند. (اوبهی ). || ظاهرا خرمن . مطلق خرمن .توده غله یا هر چیز دیگر. انبار. صیره :
از زمین دل من چاش ثنا برگیری
ز آنکه تخم کرم و احسان کشتن دانی .

سوزنی .


بر روی زمین ز کشت احسانت
از خرمن ماه بگذرد چاش .

سوزنی .


مور بر دانه بدان لرزان شود
که ز خرمنهای خوش اعمی بود
میکشد آن دانه ها با حرص و بیم
که نمی بیند چنان چاش کریم .

مولوی .


گر بهر دم نت بهار و خرمیست
هم چو چاش گل تنت انبار چیست .

مولوی .


بی سبب مر بحر را بشکافتند
بی زراعت چاش گندم یافتند.

مولوی .


و رجوع به چاچ شود.
ترجمه مقاله