مستدیر
لغتنامه دهخدا
مستدیر. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استدارة. گردنده . (آنندراج ) (اقرب الموارد). دور زننده . || هر چه گرد باشد و مدور. (غیاث ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). مدور. دایره ای . گرد :
گردنده و رونده به فرمان حکم اوست
گردون مستدیر و مه و مهر مستنیر.
هر جسم حرکت کند حرکتی مستقیم یا حرکتی مستدیر... (مصنفات بابا افضل ص 396 ج 2). و رجوع به استدارة شود.
گردنده و رونده به فرمان حکم اوست
گردون مستدیر و مه و مهر مستنیر.
هر جسم حرکت کند حرکتی مستقیم یا حرکتی مستدیر... (مصنفات بابا افضل ص 396 ج 2). و رجوع به استدارة شود.