ترجمه مقاله

مرحوم

لغت‌نامه دهخدا

مرحوم . [ م َ ] (ع ص ) مهربانی کرده شده . (منتهی الارب ). نعت مفعولی است از رحم و رحمة و مرحمة. رجوع به مرحمت شود. || مغفور. آمرزیده . خدابیامرز. شادروان : چه رأی امام مرحوم القادر باللّه ... ستاره ای بوده درخشنده . (تاریخ بیهقی ص 310 چ ادیب ). || به رحمت خدا واصل شده . فوت شده . مرده . (ناظم الاطباء). درگذشته . فقید. رجوع به مرحوم شدن شود.
- مرحوم شدن و مرحوم گردیدن و مرحوم گشتن ؛ آمرزیده شدن . مورد رحم و آمرزش و لطف واقع شدن : هر که بر محرومان وصال رحمت نماید مرحوم گردد. (سندنامه ص 196).
- || وفات کردن . مردن . درگذشتن . به رحمت حق واصل شدن .
|| خجسته . مقابل ملعون به معنی گجسته . (یادداشت مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله