ترجمه مقاله

ماخولیا

لغت‌نامه دهخدا

ماخولیا. (معرب ، اِ) بمعنی مالیخولیاست که خلل و کوفت دماغی و سودا و خیال خام باشد. گویند یونانی است و بعضی گویند عبری است واﷲ اعلم . (برهان ). مأخوذ از یونانی بمعنی مالیخولیا و خلل و کوفت دماغی و سودا و خیال خام . (ناظم الاطباء). مخفف مالنخولیا لغت یونانی است بمعنی مرضی که در دماغ بهم می رسد و ترجمه ٔ این خلط سیاه بود چون مرض مذکور سوداوی است لهذا باین نام خواندند از عالم تسمیه الشی ٔ باسم مادثه و مالیخولیا چنانکه مشهور شده غلط است . و در حدود الامراض نوشته که لفظ یونانی است و بعد لام اول نون است (یعنی مالنخولیا) و قیل یای تحتانی (یعنی مالیخولیا) و آن نوعی از جنون است که در فکر بهمرسد مگر صاحبش ایذا بکسی نمی رساند. (غیاث ). وسواس سوداوی . ماخول . مالنخونیا. ملانخلیا. مالیخولیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
ماخولیای کفر تبه کرد مغز تو
جستم علاج تو به سر تیغ هندوی .

سوزنی .


از تنور گرم سر ماخولیای مهتری
حاسدان جاه او را خامسوز آید فطیر.

سوزنی .


هست دلش در مرض از سر سرسام جهل
این همه ماخولیاست صورت بحران او.

خاقانی .


گفتم این ماخولیا بود و محال
هیچ گردد مستحیلی وصف حال .

مولوی .


از مایه ٔ بیچارگی قطمیر مردم می شود
ماخولیای مهتری سگ می کند بلعام را.

سعدی .


به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت
هنوز جهل مصور که کیمیائی هست .

سعدی .


انصاف از این ماخولیا چندان فروگفت که بیش طاقت گفتنش نماند. (گلستان چ یوسفی ص 117).
ماخولیا گر نیستم جویم چرا خونخواره ای
کو قصد جان من کند من جان برای او دهم .

ملا وحشی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله