ترجمه مقاله

فروبریدن

لغت‌نامه دهخدا

فروبریدن . [ ف ُ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) قطع کردن . ادامه ندادن : امیر گفت : بر این فرزند من دروغها بسیار میگویند و دیگر آن جستجوها فروبرید. (تاریخ بیهقی ).
ترجمه مقاله