ترجمه مقاله

ضرة

لغت‌نامه دهخدا

ضرة. [ ض َرْ رَ ] (ع اِ) نیاز. حاجت . || سخت حالی . || اندوه . || پستان ، گویند: ضرة شکری ؛ پستان پر از شیر. || سر پستان ناقه . بیخ پستان . (منتهی الارب ). تکمه ٔ پستان . (فهرست مخزن الادویه ). || گوشت پاره ٔ زیر بن انگشت نر. || گوشت شکم کف دست . || گوشت پاره ٔ کف پا متصل بن انگشت کلان . گوشت پاره ٔ مقدم کف پا زیر بیخ انگشتها. ج ، ضرائر. || مال بسیار ازآن ِ غیر. || گله ٔ شتران و گوسفندان . || پاره ای از مال . || بنانج . (منتهی الارب ). هبو. هوو. (السامی فی الاسامی ، باب التاسع فی القرابات و المصاهرات ). زنی که بر زنی آورده شود. دو زن که یک شوهر داشته باشند. وسنی . هم شوی . هوزنه . انباغ . گولانج . علّه . در هندی سوت و سوکن گویند. (آنندراج ). ج ، ضرائر، ضرّات . || کمی در اموال و نفوس . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله