ترجمه مقاله

ستن

لغت‌نامه دهخدا

ستن . [ س ُ ت ُ ] (اِ) مخفف ستون :
واردی بالای چرخ بی ستن
جسم او چون دلو در چه چاره کن .

(مثنوی چ کلاله ٔ خاور ص 420).


پس وزیرش گفت ای حق را ستن
بشنو از بنده ٔ کمینه یک سخن .

(مثنوی چ کلاله ٔ خاور ص 390).


رجوع به ستون شود.
ترجمه مقاله