ترجمه مقاله

راسیات

لغت‌نامه دهخدا

راسیات . (ع ص ، اِ) ج ِ راسیة که بمعنی کوه استوار است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). راسیات ورواسی ج ِ راسیة. (دهار). ج ِ راسیة. (منتهی الارب ):
- جبال راسیات ؛ کوههای محکم و استوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) :
با تو گویند این جبال راسیات
وصف حال عاشقان اندر ثبات .

مولوی .


رجوع به راسیة شود.
- قدور راسیات ؛ دیگهای بزرگ که همواره جهت کلانی بر یکجای بماند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) : یعلمون له ما یشاء من محاریب ... و قدور راسیات . (قرآن 13/34).
ترجمه مقاله