گزافه
لغتنامه دهخدا
گزافه . [ گ ُ / گ ِ / گ َ ف َ / ف ِ ] (ص ، اِ، ق )هرزه و بیهوه . کار عبث . (برهان ). باطل :
آنچه با رنج یافتیش و بذل
تو به آسانی از گزافه مدیش .
بدانگونه او کشته شد زار و خوار
گزافه نه بردارد این روزگار.
نشاط و طرب جوی و مستی مکن
گزافه مپندار مغز سخن .
کسی که دید که تو با مخالفان چه کنی
چرا دهد بخلاف تو بر گزافه عنان .
اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد
کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد.
دروغ و گزافه مران در سخن
بهر تندیی هرچه خواهی مکن .
نه آن داناست کز محراب و منبر
همی گوید گزافه قال قالی .
بر پی شیر دین یزدان شو
از پس خر گزافه اسب متاز.
درین هر دو گفتار چستی نبود
گزافه سخن را درستی نبود.
گزاف باشد با دولت تو کوشیدن
گزافه است بریدن ز ران شیر کباب .
این محبت هم نتیجه ٔ دانش است
کی گزافه بر چنین تختی نشست .
آبی که از گزافه میرود کدام بستان از وی آراستگی مییابد.(کتاب المعارف ). تو خود را مدبر میدانی با آنکه هیچ کاریت سرانجام ندارد پس جهانی بدین آراستگی می بینی ،چرا مدبری ندانی او را، پس کار اینهمه جهان را گزافه دانی و آن خود را گزافه ندارد. (کتاب المعارف بهأولد). || بیحد و بیحساب و بسیار. (برهان ) (آنندراج ) :
رو یداﷲ فوق ایدیهم تو باش
همچو دست حق گزافه رزق پاش .
رجوع به گزاف شود. || دروغ . (برهان ).
آنچه با رنج یافتیش و بذل
تو به آسانی از گزافه مدیش .
بدانگونه او کشته شد زار و خوار
گزافه نه بردارد این روزگار.
نشاط و طرب جوی و مستی مکن
گزافه مپندار مغز سخن .
کسی که دید که تو با مخالفان چه کنی
چرا دهد بخلاف تو بر گزافه عنان .
اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد
کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد.
دروغ و گزافه مران در سخن
بهر تندیی هرچه خواهی مکن .
نه آن داناست کز محراب و منبر
همی گوید گزافه قال قالی .
بر پی شیر دین یزدان شو
از پس خر گزافه اسب متاز.
درین هر دو گفتار چستی نبود
گزافه سخن را درستی نبود.
گزاف باشد با دولت تو کوشیدن
گزافه است بریدن ز ران شیر کباب .
این محبت هم نتیجه ٔ دانش است
کی گزافه بر چنین تختی نشست .
آبی که از گزافه میرود کدام بستان از وی آراستگی مییابد.(کتاب المعارف ). تو خود را مدبر میدانی با آنکه هیچ کاریت سرانجام ندارد پس جهانی بدین آراستگی می بینی ،چرا مدبری ندانی او را، پس کار اینهمه جهان را گزافه دانی و آن خود را گزافه ندارد. (کتاب المعارف بهأولد). || بیحد و بیحساب و بسیار. (برهان ) (آنندراج ) :
رو یداﷲ فوق ایدیهم تو باش
همچو دست حق گزافه رزق پاش .
رجوع به گزاف شود. || دروغ . (برهان ).