چرنگیدن
لغتنامه دهخدا
چرنگیدن . [ چ ِ رِ دَ ] (مص جعلی ) آواز صدا کردن گرز و مانند آن باشد بسبب زدن آن بر جایی . (برهان ) (آنندراج ). آواز و صدای چرنگ کردن . (ناظم الاطباء). صدا برآمدن از گرز و امثال آن ، هنگام بکار بردنش در نبرد. جرنگیدن :
چرنگیدن گرزه ٔ گاوچهر
تو گفتی همی سنگ بارد سپهر.
ز آواز اسبان و بانگ سران
چرنگیدن گرزهای گران .
رجوع به چرنگ شود.
|| صداکردن زنگ و درای . آواز برخاستن از جرس و درای و نظایر آنها :
ز بس ناله ٔ کوس با کره نای
چرنگیدن زنگ و هندی درای .
به ابر اندرآمد دم کره نای
چرنگیدن گرز و هندی درای .
رجوع به چرنگ شود.
چرنگیدن گرزه ٔ گاوچهر
تو گفتی همی سنگ بارد سپهر.
ز آواز اسبان و بانگ سران
چرنگیدن گرزهای گران .
رجوع به چرنگ شود.
|| صداکردن زنگ و درای . آواز برخاستن از جرس و درای و نظایر آنها :
ز بس ناله ٔ کوس با کره نای
چرنگیدن زنگ و هندی درای .
به ابر اندرآمد دم کره نای
چرنگیدن گرز و هندی درای .
رجوع به چرنگ شود.