ترجمه مقاله

واگردیدن

لغت‌نامه دهخدا

واگردیدن . [ گ َدی دَ ] (مص مرکب ) برگشتن . به عقب برگشتن . مراجعت کردن . (ناظم الاطباء). انصراف . بازگردیدن :
وانگردد از ره آن تیر ای پسر
بند باید کرد سیلی را ز سر.

مولوی .


زآنکه از بانگ و علالای سگان
هیچ واگردد ز راهی کاروان .

مولوی .


چسان ز میکده مخمور بگذرم صائب
نمی شود ز لب بحر تشنه واگردید.

صائب (از آنندراج ).


دل وحشت زده از سینه کجا یاد کند
چه خیال است که گوهر به صدف واگردد.

صائب (از آنندراج ).


- امثال :
چون به گردش نمی رسی واگرد .
|| سرنگون شدن . زیر و زبر شدن . || منعکس شدن . (ناظم الاطباء). || انقلاب . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تقلب .(یادداشت مؤلف ): دول ؛ واگردیدن از حالی به حالی . (منتهی الارب ). || بازگردیدن . گشاده شدن . گشوده شدن . از هم واشدن : اقهمت السماء؛ واگردید ابر ازآسمان و گشاده شد آن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله