ترجمه مقاله

ناواقف

لغت‌نامه دهخدا

ناواقف . [ ق ِ ] (ص مرکب ) بی خبر. بی اطلاع . ناآگاه . ناتجربه کار. بی عقل . (آنندراج ). کسی که واقف بر کاری نباشدو آگاه از آن نبود. ناآزموده کار. بی وقوف . (ناظم الاطباء). ناوارد. ناشی . تازه کار. بی تجربه . آنکه وقوف و اطلاع کامل و تبحر ندارد. که مهارت و استادی ندارد.
ترجمه مقاله