مستجار
لغتنامه دهخدا
مستجار. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استجارة. || آنکه طلب امن از او کنند. (غیاث ). پناه . پناهگیر :
سوی خود کن این خفاشان را مطار
زین خفاشیشان بخر ای مستجار.
رجوع به استجارة شود.
سوی خود کن این خفاشان را مطار
زین خفاشیشان بخر ای مستجار.
رجوع به استجارة شود.