ترجمه مقاله

مثغم

لغت‌نامه دهخدا

مثغم . [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) پر کننده ٔ آوند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به اثغام شود. || سر سپید مانند درمنه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سر سپید شده مانند گیاه درمنه . (ناظم الاطباء). || خشم آورنده یا شادگرداننده کسی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || وادی درمنه ناک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اثغام شود.
ترجمه مقاله