ترجمه مقاله

عوج

لغت‌نامه دهخدا

عوج . [ ع ِ وَ ] (ع مص ) مایل گردیدن . (از المنجد). || (اِمص ) کژی ، یا کجی در معیشت و رای و دین و زمین و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به عَوَج شود.
- ذوعوج ؛ صاحب کجی . دارنده ٔ کژی . رجوع به ماده ٔ ذوعوج شود.
ترجمه مقاله