ترجمه مقاله

شعشاع

لغت‌نامه دهخدا

شعشاع . [ ش َ ] (ع ص ) دراز. رجوع به شعشع شود. || سبک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نیکو. || خوب خلقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). || زیرک و ماهر در کار. (از اقرب الموارد). || خوشنما. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || پریشان . متفرق . || سایه ٔ تنک پراکنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به شعشع شود.
ترجمه مقاله