ترجمه مقاله

شست

لغت‌نامه دهخدا

شست . [ ش ِ / ش َ ] (مص مرخم ، اِمص ) نشست . مقابل برخاست . اجلاس . (از فرهنگ جهانگیری ) (از ناظم الاطباء)(از انجمن آرا). مخفف نشست . (از برهان ) (غیاث اللغات ). نشستن . جلوس . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شستن شود. || (اِ) قصد و نیت . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله