سرکنگبین
لغتنامه دهخدا
سرکنگبین . [ س ِ ک َ گ َ ] (اِ مرکب ) از: سرکه + انگبین . سکنگبین . سکنجبین . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سکنجبین و آن مرکبی باشد از سرکه و عسل ، چه انگبین بمعنی عسل است . (برهان ). سکنجبین ، چه سِک بمعنی سرکه وانجبین معرب انگبین . (غیاث ). مرکب است از سرکه و انگبین ، یعنی عسل ، و سکنجبین معرب آن است :
عاقبت سرکنگبین صفرا فزود
روغن بادام خشکی مینمود.
گو برو سرکنگبین شو از شکر.
عاقبت سرکنگبین صفرا فزود
روغن بادام خشکی مینمود.
گو برو سرکنگبین شو از شکر.