ترجمه مقاله

روپوش

لغت‌نامه دهخدا

روپوش . (نف مرکب / ن مف مرکب ، اِ مرکب ) هر چیزی که روی چیز دیگر را بپوشاند. (فرهنگ نظام ) (برهان قاطع). پرده . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). آنچه بر روی کسی یا چیزی درکشند تا از برف و باران و آفتاب و گردو خاک و نظر مردمان و پشه و جز آن نهان و در امان ماند، مانند روپوش کجاوه و روپوش گهواره :
بازدان کز چیست این روپوشها
ختم حق بر چشمها و گوشها.

مولوی .


لیک چون در رنگ گم شد هوش تو
شد ز نور آن رنگها روپوش تو.

مولوی .


در بشر روپوش گشته آفتاب
فهم کن واﷲ اعلم بالصواب .

مولوی (از آنندراج ).


|| برقع. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). || مقابل زیرپوش . جامه ای بلند و گشاد که از روی تمام جامه ها پوشند مانند روپوش پزشکان جراح هنگام عمل و روپوش پرستاران و کارگران و دختران دانش آموز. || مطلا. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). فلزپستی که روی آن فلز بالاتری کشیده شده باشد مثل مفضض و مطلا. (فرهنگ نظام ). ملمع. (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ). ملمع و مطلا. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ) : و در دستگاه نقده سازی طلا، روپوش صدپنج معمول است و اگر زربفت بسیار زرین سنگین مقرر شود که بافته شود اعلی را صدده ، و اعلای اعلا را صدپانزده روپوش می کنند. (تذکرةالملوک بخش نخست ص 22). || هر چیز که ظاهر او مخالف باطن باشد. (آنندراج ).کنایه از هر چیزی که ظاهراً و باطناً خلاف یکدیگر باشد. (انجمن آرا). هر چیز که ظاهر و باطن آن به یک نوع نباشد. (ناظم الاطباء). || (ن مف مرکب ) روپوشیده . (آنندراج ). مخفی شده و پنهان گشته از نظر. (ناظم الاطباء). || (اِمص مرکب ) روپوشی :
از پی روپوش صندل بر جبین مالیده ایم
ورنه سر را از برای درد میداریم ما.

صائب (از آنندراج ).


|| (فعل امر) امر بدین معنی . (آنندراج ) (برهان قاطع). امر از رو پوشیدن .رجوع به رو پوشیدن شود.
ترجمه مقاله