رخ فروزلغتنامه دهخدارخ فروز. [ رَ ف ِ ] (اِ مرکب ) دست اورنجی از طلا و نقره که چهارتو تافته باشند. (از برهان ) (ناظم الاطباء). رخ گیره . رجوع به رخ گیره شود.