ترجمه مقاله

خباط

لغت‌نامه دهخدا

خباط. [ خ ُ ] (ع اِ) مرضی است جنون گونه . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ازمعجم الوسیط) (از متن اللغة) (از تاج العروس ) (از البستان ). حالتی است چون حیرت و سرگشتگی :
لرزلرزان وبترس و احتیاط
می نهد پا تا نیفتد در خباط.

مولوی .


در ره اسلام و بر پُل ِ صراط
سردرآید همچو آن خر از خباط.

مولوی .


لاجرم بسیار کوشد از نشاط
مست ادب بگذاشت آمد در خباط.

مولوی .


سر بریدندش که این است احتیاط
تا نزایدخصم و نفزاید خباط.

مولوی .


احتیاطش کرد از سهو و خباط
چون قضا آید چه سود از احتیاط.

مولوی .


ترجمه مقاله