حفنة
لغتنامه دهخدا
حفنة. [ ح َ ن َ ] (ع اِ) یک مشت از طعام . مشتی از گندم و جو و جز آن . یا دو مشت وقتی که هر دو کف بهم آورده باشند. (منتهی الارب ). پری یک مشت . مقداری که در کف دستی فراهم کرده گنجد. چیز اندک . || گو کف . ج ، حفنات :
مارمیت اذ رمیت فتنه ای
صدهزاران خرمن اندر حفنه ای .
مارمیت اذ رمیت فتنه ای
صدهزاران خرمن اندر حفنه ای .