ترجمه مقاله

جلب

لغت‌نامه دهخدا

جلب . [ ج َ ] (ع مص ) گناه کردن . || کشاندن از جایی بجای دیگر و از شهری بشهر دیگر برای تجارت و بازرگانی . (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب ). || کشیده شدن . و این لازم و متعدی استعمال شود. (از اقرب الموارد). || غوغا کردن و آوازها نمودن . || وعده ٔ شر کردن . || خشک شدن خون . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || خوب شدن وپوست درآوردن جراحت . (از اقرب الموارد). به شدن جراحت . (منتهی الارب ). || فراهم آوردن . || کسب کردن و طلب کردن و حیله نمودن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بانگ زدن اسب را وقت دوانیدن تا درگذرد. (منتهی الارب ). زجر کردن اسب را و بانگ زدن بر او از پشت سر و واداشتن او را برای مسابقه . (از اقرب الموارد). رجوع به جَلَب شود.
ترجمه مقاله