ترجمه مقاله

گرفتن

فرهنگ فارسی عمید

۱. ستاندن.
۲. به ‌چنگ آوردن.
۳. دریافت کردن.
۴. (مصدر لازم) [مجاز] درهم شدن.
۵. [مجاز] بازخواست؛ مؤاخذه: ◻︎ حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او / ور به ‌حق گفت جدل با سخن حق نکنیم (حافظ: ۷۵۸).
۶. فرض کردن؛ پنداشتن: ◻︎ گرفتم سرو آزادی، نه از ماء معین زادی؟ / مکن بیگانگی با ما، چو دانستی که از مایی (سعدی۲: ۶۰۷).
۷. مبتلا شدن.
۸. انجام تکلیف کردن: روزه گرفت.
ترجمه مقاله