ترجمه مقاله

گاز

فرهنگ فارسی عمید

۱. فروبردن دندان در چیزی.
۲. آلتی دوشاخه که با آن میخ را از چیزی بیرون می‌کشند؛ انبر؛ گاز‌انبر: ◻︎ تو که در بند حرص‌و‌آز شدی / همچو زر در دهان گاز شدی (سنائی۱: ۴۴۰).
⟨ گاز زدن: (مصدر متعدی) دندان ‌زدن؛ دندان به‌ چیزی فروبردن.
⟨ گاز ‌گرفتن: (مصدر متعدی) عمل فروبردن دندان در چیزی؛ دندان‌ گرفتن؛ گاز‌ زدن.
ترجمه مقاله