چرا
/ča(a)rā/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
علف خوردن حیوانات علفخوار در چراگاه؛ چریدن: ◻︎ نَفْس خرگوشت به صحرا در چَرا / تو به قعر این چهِ چون و چِرا (مولوی: ۹۰).
〈 چرا دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی] به چرا بردن.
〈 چرا داشتن: (مصدر لازم) [قدیمی] = 〈 چرا کردن
〈 چرا کردن: (مصدر لازم)
〈 چرا دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی] به چرا بردن.
〈 چرا داشتن: (مصدر لازم) [قدیمی] = 〈 چرا کردن
〈 چرا کردن: (مصدر لازم)