پاییدن
/pāy(')idan/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. نگهبانی کردن.
۲. چشم به کسی یا چیزی دوختن و مراقب آن بودن؛ زیر نظر قرار دادن.
۳. (مصدر لازم) [قدیمی] همیشه و جاوید بودن؛ پایدار ماندن.
۴. (مصدر لازم) [قدیمی] درنگ کردن؛ ایستادن: ◻︎ چو خواهی که ز ایدر شوی باز جای / زمانی نگویم بر من بپای (فردوسی: ۶/۵۸۴).
۲. چشم به کسی یا چیزی دوختن و مراقب آن بودن؛ زیر نظر قرار دادن.
۳. (مصدر لازم) [قدیمی] همیشه و جاوید بودن؛ پایدار ماندن.
۴. (مصدر لازم) [قدیمی] درنگ کردن؛ ایستادن: ◻︎ چو خواهی که ز ایدر شوی باز جای / زمانی نگویم بر من بپای (فردوسی: ۶/۵۸۴).