ترجمه مقاله

وارد

فرهنگ فارسی عمید

۱. [مجاز] مطّلع؛ آگاه؛ باتجربه.
۲. [مجاز] ویژگی چیزی که قابل‌قبول است، به‌ویژه اعتراض، انتقاد، و مانند آن: ایراد شما وارد نیست.
۳. (صفت، اسم) [مجاز] مهمان.
۴. [مقابلِ صادر] [قدیمی] داخل‌شونده؛ درآینده.
۵. (اسم) (تصوف) نوعی آگاهی که بدون تفکر در دل سالک ایجاد می‌شود؛ آنچه بر دل صوفی خطور می‌کند.
ترجمه مقاله