26 فرهنگ

منقطع

/monqate'/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. بریده؛ گسسته.
۲. (اسم، صفت) [قدیمی] آن‌که از مردم کناره می‌گیرد؛ گوشه‌گیر.