مستحیل
/mostahil/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. محال؛ نابودنی؛ امری که محال و غیر ممکن به نظر آید.
۲. از حال خود برگشته؛ تغییرشکلیافته.
۳. (اسم، صفت) جسمی که تبدیل به جسم دیگر شده باشد.
۴. مکار؛ حیلهگر.
۲. از حال خود برگشته؛ تغییرشکلیافته.
۳. (اسم، صفت) جسمی که تبدیل به جسم دیگر شده باشد.
۴. مکار؛ حیلهگر.