ترجمه مقاله

مرتب

فرهنگ فارسی عمید

۱. آنچه اجزای آن در جای خود گذاشته شده؛ بانظم.
۲. (قید) دائماً؛ همیشه.
۳. منسجم؛ استوار.
۴. (اسم، صفت) [قدیمی] آن‌که راتبه و مواجب می‌گرفته است.
⟨ مرتب کردن (ساختن): (مصدر متعدی) نظم‌وترتیب دادن.
ترجمه مقاله