26 فرهنگ

مدمغ

/modammaq/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. ناراحت؛ رنجیده.
۲. (اسم، صفت) [قدیمی] خودخواه؛ متکبر.
۳. [قدیمی] ساده‌لوح؛ احمق: ◻︎ ای مُدَمّغ عقلت این دانش نداد / که خدا هر درد را درمان نهاد (مولوی: ۳۰۷).