لمتر
/lamtor/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. فربه؛ پرگوشت؛ قویهیکل؛ گنده.
۲. ناهموار.
۳. بیرگ.
۴. تنبل: ◻︎ گر ضریری لمتر است و تیزخشم / گوشتپارهاش دان که او را نیست چشم (مولوی: ۲۱۲).
۲. ناهموار.
۳. بیرگ.
۴. تنبل: ◻︎ گر ضریری لمتر است و تیزخشم / گوشتپارهاش دان که او را نیست چشم (مولوی: ۲۱۲).