لعل
/la'l/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. (زمینشناسی) نوعی سنگ قیمتی از ترکیبات آلومینیوم به رنگ سرخ، مانند یاقوت.
۲. [قدیمی، مجاز] لب معشوق.
〈 لعل آبدار: [قدیمی، مجاز] لعل شفاف و درخشان.
〈 لعل بدخش: (زمینشناسی) [قدیمی] لعلی که از معادن بدخشان به دست آید؛ لعل بدخشان.
〈 لعل بدخشی: (زمینشناسی) [قدیمی] = 〈 لعل بدخش: ◻︎ ارغوان لعل بدخشی دارد اندر مرسله / نسترن لؤلؤی لالا دارد اندر گوشوار (فرخی: ۱۷۵).
〈 لعل پیازکی: نوعی لعل خوشرنگ و گرانبها که از معدنی به نام پیازک به دست میآمده؛ لعل پیازی: ◻︎ از چشم برده قاعدۀ جزع معدنی / وز لب شکسته قیمت لعل پیازکی (عجمی گرگانی: لغتنامه: پیازکی).
〈 لعل پیازی: = 〈 لعل پیازکی
〈 لعل پیکانی: (زمینشناسی) [قدیمی] لعلی که آن را به شکل پیکان تراش داده باشند.
〈 لعل تر: [قدیمی] = 〈 لعل روان
〈 لعل رمانی: (زمینشناسی) [قدیمی] لعل سرخرنگ به رنگ دانۀ انار: ◻︎ خمشکن نمیداند اینقَدَر که صوفی را / جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی (حافظ: ۹۴۴).
〈 لعل روان:
۱. لعل مذاب، لعل تر.
۲. [قدیمی، مجاز] شراب انگوری.
〈 لعل مذاب: [قدیمی] = 〈 لعل روان
۲. [قدیمی، مجاز] لب معشوق.
〈 لعل آبدار: [قدیمی، مجاز] لعل شفاف و درخشان.
〈 لعل بدخش: (زمینشناسی) [قدیمی] لعلی که از معادن بدخشان به دست آید؛ لعل بدخشان.
〈 لعل بدخشی: (زمینشناسی) [قدیمی] = 〈 لعل بدخش: ◻︎ ارغوان لعل بدخشی دارد اندر مرسله / نسترن لؤلؤی لالا دارد اندر گوشوار (فرخی: ۱۷۵).
〈 لعل پیازکی: نوعی لعل خوشرنگ و گرانبها که از معدنی به نام پیازک به دست میآمده؛ لعل پیازی: ◻︎ از چشم برده قاعدۀ جزع معدنی / وز لب شکسته قیمت لعل پیازکی (عجمی گرگانی: لغتنامه: پیازکی).
〈 لعل پیازی: = 〈 لعل پیازکی
〈 لعل پیکانی: (زمینشناسی) [قدیمی] لعلی که آن را به شکل پیکان تراش داده باشند.
〈 لعل تر: [قدیمی] = 〈 لعل روان
〈 لعل رمانی: (زمینشناسی) [قدیمی] لعل سرخرنگ به رنگ دانۀ انار: ◻︎ خمشکن نمیداند اینقَدَر که صوفی را / جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی (حافظ: ۹۴۴).
〈 لعل روان:
۱. لعل مذاب، لعل تر.
۲. [قدیمی، مجاز] شراب انگوری.
〈 لعل مذاب: [قدیمی] = 〈 لعل روان