لعاب
/lo(a,e)'āb/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. (زیستشناسی) آب دهن؛ بزاق.
۲. هر مایعی که اندکی غلیظ و چسبنده باشد.
۳. مادۀ شفاف یا رنگین که بر روی کاشی یا ظروف سفالی میدهند.
۴. روکش شیشهای نیمهمذاب بر لایهای از فلز که نقش محافظ در برابر واکنشهای شیمیایی داشته و به عنوان تزئین به کار میرود.
۵. آهار.
= لعاب دادن: (مصدر متعدی)
۱. پوشش ظریف از لعاب به شیء سفالی یا فلزی دادن.
۲. (مصدر لازم) غلیظ شدن.
۲. هر مایعی که اندکی غلیظ و چسبنده باشد.
۳. مادۀ شفاف یا رنگین که بر روی کاشی یا ظروف سفالی میدهند.
۴. روکش شیشهای نیمهمذاب بر لایهای از فلز که نقش محافظ در برابر واکنشهای شیمیایی داشته و به عنوان تزئین به کار میرود.
۵. آهار.
= لعاب دادن: (مصدر متعدی)
۱. پوشش ظریف از لعاب به شیء سفالی یا فلزی دادن.
۲. (مصدر لازم) غلیظ شدن.