لخت
/laxt/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. جزء؛ حصه؛ تکه و پارهای از چیزی.
۲. گرز.
〈 لختلخت: [قدیمی]
۱. پارهپاره؛ تکهتکه: ◻︎ تا برآید لختلخت از کوه میغ ماغگون / آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ (منوچهری: ۶۳).
۲. کمکم.
۲. گرز.
〈 لختلخت: [قدیمی]
۱. پارهپاره؛ تکهتکه: ◻︎ تا برآید لختلخت از کوه میغ ماغگون / آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ (منوچهری: ۶۳).
۲. کمکم.