لاش
/lāš/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. ‹لش› جسد حیوان مرده؛ مردار: ◻︎ بر این زمین که تو بینی ملوکطبعانند / که ملک روی زمین پیششان نیرزد لاش (سعدی۲: ۴۶۳).
۲. (صفت) پست؛ زبون.
۳. (صفت) لاغر.
۴. (صفت) هیچوپوچ.
۲. (صفت) پست؛ زبون.
۳. (صفت) لاغر.
۴. (صفت) هیچوپوچ.