26 فرهنگ

قدح

/qadh/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. عیب کردن.
۲. طعن کردن در نسب کسی.
۳. عیب‌جویی؛ بدگویی.
۴. سرزنش.