فلیو/faliv/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بیهوده؛ بیفایده.۲. بیکاره: ◻︎ تا بهپای خویش باشند آمده / آن فلیوان جانب آتشکده (مولوی: ۲۷۷).