26 فرهنگ

فلیو

/faliv/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. بیهوده؛ بی‌فایده.
۲. بیکاره: ◻︎ تا به‌پای خویش باشند آمده / آن فلیوان جانب آتشکده (مولوی: ۲۷۷).