ترجمه مقاله

فرق

فرهنگ فارسی عمید

۱. شکافی به‌صورت خط که به‌وسیلۀ شانه میان موها ایجاد می‌کنند.
۲. [مجاز] سر؛ کله: ◻︎ آید فرقش به سلام قدم / حلقه‌صفت پای و سر آرد به هم (نظامی۱: ۲۲).
۳. تفاوت؛ تمایز.
۴. [مجاز] نوک و بالای هرچیز: ◻︎ سبحان‌الله ز فرق سر تا قدمت / در قالب آرزوی من ریخته‌اند (خاقانی: ۷۱۸).
۵. [قدیمی، مجاز] موی‌ سر: ◻︎ فتنه برخیزد آن زمان که سحر / فرق مشکین فروفشانی تو (عطار۵: ۵۶۵).
⟨ فرق دادن: (مصدر متعدی) از هم جدا کردن و تمیز دادن.
⟨ فرق داشتن: (مصدر لازم) تفاوت داشتن؛ متفاوت بودن.
ترجمه مقاله