26 فرهنگ

غور

/qo[w]r/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. فرو‌شدن؛ فرو‌رفتن.
۲. [مجاز] در امری به‌دقت نگریستن و تفکر کردن.
۳. (اسم) [قدیمی] زمین ‌پست و سراشیب؛ نشیب.
۴. (اسم) [قدیمی] قعر؛ گودی؛ ته ‌چیزی: غورِ ‌چاه.
۵. (اسم) [قدیمی] کنه چیزی.
⟨ غور کردن: (مصدر لازم) [مجاز] در کاری یا مطلبی به‌دقت رسیدگی کردن.