غمز
/qamz/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. اشاره کردن با چشم و ابرو؛ چشمک زدن؛ نازوعشوه.
۲. سخنچینی کردن؛ فاش کردن راز کسی؛ نمامی؛ سخنچینی.
〈 غمز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سخنچینی کردن؛ راز کسی را فاش کردن.
۲. سخنچینی کردن؛ فاش کردن راز کسی؛ نمامی؛ سخنچینی.
〈 غمز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سخنچینی کردن؛ راز کسی را فاش کردن.