26 فرهنگ

غبین

/qabin/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. ضعیف‌الرٲی؛ سست‌رٲی؛ سست‌خرد.
۲. فریب‌خورده در معامله؛ مغبون.
۳. (اسم) ضرر‌وزیان: ◻︎ هر که با سلطان شود او همنشین / بر درش‌بودن بُوَد عیب‌و‌غبین(مولوی).