علیل
/'alil/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. بیمار؛ مریض؛ رنجور؛ دردمند.
۲. دارای معلولیت: دستش علیل بود.
۳. [مجاز] ناقص؛ نامفهوم؛ نارسا.
۴. (قید) با بیماری و رنج: یک عمر علیل زندگی کرد.
۲. دارای معلولیت: دستش علیل بود.
۳. [مجاز] ناقص؛ نامفهوم؛ نارسا.
۴. (قید) با بیماری و رنج: یک عمر علیل زندگی کرد.