عارض
/'ārez/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. عرضکننده؛ عریضهدهنده؛ شاکی.
۲. (اسم) رویداد؛ پیشامد؛ حادثه.
۳. (صفت) (فلسفه) ویژگی آنچه پیدا میشود و میگذرد و ثابت نیست.
۴. (اسم) [قدیمی] فرماندهِ لشکر.
۵. (اسم) [قدیمی] رخسار؛ چهره؛ روی.
〈 عارض شدن: (مصدر لازم)
۱. روی دادن؛ رخ دادن.
۲. به قاضی یا دادگاه تظلم کردن؛ شکایت کردن؛ متظلم شدن؛ دادخوهی کردن.
۲. (اسم) رویداد؛ پیشامد؛ حادثه.
۳. (صفت) (فلسفه) ویژگی آنچه پیدا میشود و میگذرد و ثابت نیست.
۴. (اسم) [قدیمی] فرماندهِ لشکر.
۵. (اسم) [قدیمی] رخسار؛ چهره؛ روی.
〈 عارض شدن: (مصدر لازم)
۱. روی دادن؛ رخ دادن.
۲. به قاضی یا دادگاه تظلم کردن؛ شکایت کردن؛ متظلم شدن؛ دادخوهی کردن.