صعب
/sa'b/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
[قدیمی]
۱. دشوار؛ سخت.
۲. شدید.
٣. قوی؛ نیرومند.
٤. بامهابت؛ باوقار.
٥. گران؛ ناخوشایند.
٦. (قید) زیاد؛ بسیار.
۱. دشوار؛ سخت.
۲. شدید.
٣. قوی؛ نیرومند.
٤. بامهابت؛ باوقار.
٥. گران؛ ناخوشایند.
٦. (قید) زیاد؛ بسیار.